خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سراسیمه رفتن
[فعل]
to scurry
/ˈskɜːri/
فعل ناگذر
[گذشته: scurried]
[گذشته: scurried]
[گذشته کامل: scurried]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سراسیمه رفتن
تند و سریع حرکت کردن
مترادف و متضاد
run hastily
scuttle
1.Ants scurried around the pile of rotting food.
1. مورچه ها دور غذای فاسد شده تند و سریع حرکت کردند.
2.She said goodbye and scurried back to work.
2. او خداحافظی کرد و سراسیمه به سرکار برگشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sculpture
sculptural relief
sculptor
sculpt
scuba diving
scuttle
sea
sea-green
sea anemone
sea animal
کلمات نزدیک
scurrilous
scupper
scum
sculpture
sculptress
scurvy
scuttle
scythe
scythian
se
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان