خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جدا کردن (از لحاظ نژادی، مذهبی)
[فعل]
to segregate
/ˈseɡrɪɡeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: segregated]
[گذشته: segregated]
[گذشته کامل: segregated]
صرف فعل
1
جدا کردن (از لحاظ نژادی، مذهبی)
تبعیض قائل شدن، تفکیک کردن
1.a culture in which women are segregated from men
1. فرهنگی که در آن بین مردان و زنان تبعیض صورت میگیرد
2.Whites and blacks were segregated into different parts of town.
2. سفیدپوستان و سیاهپوستان در بخشهای مختلف شهر جدا شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
segment
seething
seethe with anger
seethe
seesaw
segregated
segregation
segregationist
seismic
seismic shock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان