خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهبان
[اسم]
sentry
/ˈsentri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگهبان
پاسدار، کشیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاسدار
گارد
تصاویر
کلمات نزدیک
sentinel
sentimentally
sentimentality
sentimental
sentiment
seoul
sepal
separable
separate
separate the sheep from the goats
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان