خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلسه
[اسم]
session
/ˈseʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جلسه
نشست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اجلاس
جلسه
نشست
مجلس
مترادف و متضاد
meeting
sitting
1.The session of international judges
1. نشست قضات بینالملل
2.This session is over. See you guys next week.
2. این جلسه به پایان رسید. بچهها هفته بعد میبینمتان.
تصاویر
کلمات نزدیک
sesame oil
sesame
servo
servitude
serving
set
set a new world record
set about
set an example
set aside
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان