خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصفیهحساب کردن
[فعل]
to settle up
/ˈsɛtəl ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: settled up]
[گذشته: settled up]
[گذشته کامل: settled up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تصفیهحساب کردن
مبلغ بدهی پرداخت کردن
1.Would you like to settle up now, sir?
1. مایل هستید الان تصفیهحساب کنید، جناب؟
2.You buy the tickets and I'll settle up with you later.
2. تو بلیتها را بخر و من بعداً با تو تصفیهحساب میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
be set against
send up
send away for
see out
see off
shoot through
show around
show out
skimp on
slave away
کلمات نزدیک
settle on
settle in
settle for
settle down
settle a disagreement
settled
settlement
settler
seven
seven hundred
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان