خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لاک
2 . پوسته
3 . پوکه (اسلحه)
4 . خمپاره
5 . تیراندازی کردن
[اسم]
shell
/ʃel/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لاک
صدف، پوست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لاک
a shell necklace
گردنبندی از صدف
snail shells
لاک حلزون
walnuts shell
پوست گردو
2
پوسته
بدنه، دیوارها یا سازه بیرونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوست
1.The house was now a shell gutted by flames.
1. خانه اکنون پوستهای بود که طعمه آتش شده بود.
3
پوکه (اسلحه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوکه
4
خمپاره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خمپاره
[فعل]
to shell
/ʃel/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shelled]
[گذشته: shelled]
[گذشته کامل: shelled]
صرف فعل
5
تیراندازی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گلولهباران کردن
1.They shelled the city all night.
1. آنها تمام شب به شهر تیراندازی کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shelf life
shelf
sheitel
sheila
sheikh
shell out
shell shock
shellfish
shellsuit
shelly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان