خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنه زدن
2 . هل (با فشار)
[فعل]
to shove
/ʃʌv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shoved]
[گذشته: shoved]
[گذشته کامل: shoved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تنه زدن
هل دادن، به زور هل دادن و جلو رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هل دادن
1.Just wait your turn - there's no need to shove.
1. فقط صبر کنید تا نوبتتان شود - هیچ نیازی به هل دادن نیست.
[اسم]
shove
/ʃʌv/
قابل شمارش
2
هل (با فشار)
تنه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هل
1.She gave the door a shove with her shoulder.
1. او با کتفش در را هل داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
shout
shoulder-length hair
shoulder-length
shoulder to shoulder
shoulder pad
shove off
shovel
shovelful
shoveling the snow
show
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان