Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به داخل راه ندادن
2 . جلوی چیزی را گرفتن
3 . طرد کردن
[فعل]
to shut out
/ʃˈʌt ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: shut out]
[گذشته: shut out]
[گذشته کامل: shut out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به داخل راه ندادن
1.Mum, Ben keeps shutting me out of the bedroom!
1. مامان، "بن" من را به اتاق خواب راه نمیدهد!
2
جلوی چیزی را گرفتن
جلوگیری کردن، سد کردن (صدا، منظره و...)
sunglasses that shut out 99% of the sun’s harmful rays
عینک آفتابیهایی که جلوی 99% اشعههای مضر آفتاب را میگیرند
3
طرد کردن
پس زدن
1.If you shut me out, how can I help you?
1. اگر من را طرد کنی، چطور میتوانم کمکت کنم؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
shut off
shut mouth
shut it
shut in
shut down
shut up
shut your mouth
shut-eye
shut-in
shutdown
کلمات نزدیک
shut one's mouth
shut one's eyes
shut off
shut in
shut down
shut up
shut your mouth!
shut-in
shutdown
shuteye
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان