خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخلفات
[اسم]
side dish
/ˈsaɪd dɪʃ/
قابل شمارش
1
مخلفات
مترادف و متضاد
side order
1.Both were served with an excellent side dish of fresh vegetables.
1. هر دو (غذا) با مخلفات عالی از سبزیجات تازه سرو میشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
side by side
side
sid
sickness
sickly
side effect
side effects
side order
side plate
side road
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان