خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حواس (کسی را) پرت کردن
2 . به خط فرعی هدایت کردن (قطار و...)
[فعل]
to sidetrack
/ˈsaɪdtræk/
فعل گذرا
[گذشته: sidetracked]
[گذشته: sidetracked]
[گذشته کامل: sidetracked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حواس (کسی را) پرت کردن
از موضوع اصلی منحرف کردن
1.They have a tendency to try to sidetrack you from your task.
1. آنها عادت دارند سعی کنند حواس تو را در (انجام) وظیفهات پرت کنند.
2
به خط فرعی هدایت کردن (قطار و...)
تصاویر
کلمات نزدیک
sideswipe
sidestroke
sidestep
sideshow
sidereal
sidewalk
sideways
sidewinder
siding
sidle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان