مترادف و متضاد
little
tiny
young
big
great
huge
large
1.Looking after small children can be very tiring.
1.
مراقبت کردن از بچههای کوچک میتواند خیلی خستهکننده باشد.
2.That jacket's too small for you.
2.
آن کاپشن برای تو خیلی کوچک است.
3.They live in a small apartment near Times Square.
3.
آنها در یک آپارتمان کوچک نزدیک میدان "تایمز" زندگی میکنند.
a small house/town/car ...
یک خانه/شهر/ماشین و... کوچک
کاربرد صفت small به معنای کوچک
معادل صفت small در فارسی "کوچک" است. صفت small، اندازه، تعداد، درجه، مقدار و سن چیزی یا کسی را بیان میکند و حاکی از کوچک و یا کم بودن آن چیز است.
- اشاره به سن انسان
".Looking after small children can be very tiring" (مراقبت کردن از بچههای کوچک میتواند خیلی خستهکننده باشد.)
- اشاره به سایز یا اندازه چیزی یا کسی
".That jacket's too small for you" (آن کاپشن برای تو خیلی کوچک است.)
".They live in a small apartment near Times Square" (آنها در یک آپارتمان کوچک نزدیک میدان "تایمز" زندگی میکنند.)