[صفت]

sly

/slaɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: slier] [حالت عالی: sliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حیله‌گر مکار، ناقلا

disapproving
مترادف و متضاد cunning
  • 1.She’s a sly one—I wouldn't trust him with my money.
    1. او یک آدم مکار است؛ من پولم را دست او نمی‌سپارم.
  • 2.You sly! How long have you known?
    2. ای ناقلا! چند وقت است که می‌دانی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان