خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صابونی
[صفت]
soapy
/ˈsoʊpi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soapier]
[حالت عالی: soapiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صابونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صابونی
1.a soapy sponge
1. یک اسفنج صابونی
2.Wash the clothes in warm soapy water.
2. لباسها را در آب صابونی گرم بشویید.
تصاویر
کلمات نزدیک
soapstone
soapbox
soap powder
soap opera
soap bar
soar
soaring
sob
sober
sober up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان