خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اوج گرفتن
[فعل]
to soar
/sɔr/
فعل ناگذر
[گذشته: soared]
[گذشته: soared]
[گذشته کامل: soared]
صرف فعل
1
اوج گرفتن
صعود کردن، بالا رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اوج گرفتن
مترادف و متضاد
fly up
rocket
plummet
1.The senator's hopes for victory soared after his television appearance.
1. امیدهای سناتور برای پیروزی پس از حضورش در تلویزیون اوج گرفت.
2.We watched the soaring eagle skim over the mountain peak.
2. عقاب اوج گرفتهای را دیدیم که بر فراز قله کوه پرواز میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
soapy
soapstone
soapbox
soap powder
soap opera
soaring
sob
sober
sober up
sobering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان