خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیس
[صفت]
soggy
/ˈsɑːɡi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soggier]
[حالت عالی: soggiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خیس
خمیرمانند، مرطوب
1.I hate it when cornflakes go all soggy.
1. متنفرم وقتی که کورن فلکس خمیرمانند میشود [به خاطر زیاد ماندن در شیر].
2.soggy bread
2. نان خیس
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
software engineer
software
softly
soften
softball game
soil
soiled
solace
solanum burbankii
solanum melanocerasum
کلمات نزدیک
softwood
software engineer
software
softness
softly
soil
soil erosion
soil pipe
soil science
soiree
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان