خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهحل
2 . پاسخ
3 . محلول
[اسم]
solution
/səˈluː.ʃən/
قابل شمارش
1
راهحل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاره
حل
راه حل
راهکار
مترادف و متضاد
resolution
1.She just seems so unhappy and I don't know what the solution is.
1. او خیلی ناراحت به نظر میرسد و من نمیدانم راهحل چیست.
solution to something
راهحل چیزی
There's no easy solution to this problem.
راهحل آسانی برای این مشکل وجود ندارد.
to find a solution
پیدا کردن راهحل
Attempts to find a solution have failed.
تلاشها برای پیدا کردن راهحل با شکست مواجه شدهاند.
2
پاسخ
مترادف و متضاد
answer
explanation
result
solution to something
پاسخ چیزی
The solution to last week's quiz is on page 81.
پاسخ امتحان هفته گذشته در صفحه 81 آمده است.
3
محلول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محلول
مترادف و متضاد
blend
mix
mixture
1.He made a solution of sugar and water.
1. او محلولی از آب و شکر درست کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
soluble
solstice
soloist
solo album
solo
solve
solvency
solvent
solvent abuse
somatic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان