خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غذای مخصوص
2 . تخصص
[اسم]
specialty
/ˌspeʃiˈæləti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غذای مخصوص
غذای محلی، محصول ویژه
1.Haggis is a Scottish specialty.
1. جغور بغور غذای محلی اسکاتلندی است.
2.Seafood is a specialty on the island.
2. غذای دریایی غذای مخصوص آن جزیره است.
2
تخصص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخصص
1.What's your specialty in medicine?
1. تخصص شما در پزشکی چیست؟
تصاویر
کلمات نزدیک
specially
specialized
specialize
specialization
speciality
species
specific
specifically
specification
specifics
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان