خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خودبهخود
[صفت]
spontaneous
/spɑːnˈteɪniəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more spontaneous]
[حالت عالی: most spontaneous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خودبهخود
فیالبداهه، ناخودآگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودانگیخته
خودجوش
مترادف و متضاد
unforced
voluntary
calculated
forced
planned
1.Be cautious with these oily rags because they can break out in spontaneous flame.
1. مواظب (این) پارچه کهنههای روغنی باش زیرا خودبهخود آتش می گیرند.
2.The vast crowd burst into spontaneous cheering at the skillful play.
2. جمعیت انبوه به خاطر نمایش ماهرانه، ناخودآگاه فریاد شادی سر داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sponsor
sponge mop
sponge cake
sponge
spokesperson
spontaneously
spook
spooky
spool
spoon
کلمات نزدیک
spontaneity
sponsorship
sponsored
sponsor
spongy
spontaneously
spoof
spook
spooky
spool
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان