خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هدر دادن
[فعل]
to squander
/ˈskwɑndər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: squandered]
[گذشته: squandered]
[گذشته کامل: squandered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هدر دادن
حرام کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِسراف کردن
تلف کردن
هدر دادن
نفله کردن
formal
مترادف و متضاد
misspend
waste
make good use of
manage
save
1.Because Freddy squandered his time watching television, he could not catch up on his homework.
1. چون "فردی" زمانش را با تماشای تلویزیون هدر داد نتوانست به تکالیفش برسد.
2.Do not squander your money by buying what you cannot use.
2. پولهای خود را برای خرید چیزهایی که استفاده نمیکنید حرام نکنید.
3.In his will, Mr. Larson warned his children not to squander their inheritance.
3. در وصیتنامهاش خانم "لارسون" به فرزندانش گوشزد کرد که ارثیهشان را هدر ندهند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
squad
squabble
squab
spyhole
spy
square
square bracket
square deal
square one
square up
کلمات نزدیک
squalor
squall
squalid
squadron leader
squadron
squandering
square
square bracket
square brackets
square dance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان