خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (با صدای بلند) شکایت کردن
2 . جیغ کشیدن (پرنده)
3 . صدای بلند (پرنده یا انسان)
4 . شکایت
[فعل]
to squawk
/skwˈɔːk/
فعل ناگذر
[گذشته: squawked]
[گذشته: squawked]
[گذشته کامل: squawked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با صدای بلند) شکایت کردن
اعتراض کردن
1.'Wait for me!' Melanie squawked. 'I'm not staying here alone.'
1. "ملانی" (با صدای بلند) اعتراض کرد: «منتظر من بمانید. من تنها اینجا نمیمانم.»
2
جیغ کشیدن (پرنده)
صدای بلند تولید کردن (پرنده)
1.I threw pebbles at the hens, and that made them jump and squawk.
1. من به پرندهها سنگریزه پرت کردم و آن باعث شد بپرند و جیغ بکشند.
[اسم]
squawk
/skwˈɔːk/
قابل شمارش
3
صدای بلند (پرنده یا انسان)
جیغ، فریاد
مترادف و متضاد
screech
squeal
4
شکایت
اعتراض
مترادف و متضاد
complaint
protest
تصاویر
کلمات نزدیک
squatter
squat thrust
squat
squashy
squashed
squeak
squeaky
squeaky clean
squeal
squeamish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان