Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جیرجیر (صدا)
2 . جیرجیر کردن
[اسم]
squeak
/skwiːk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جیرجیر (صدا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیرجیر
1.The squeak of a mouse
1. جیرجیر یک موش
[فعل]
to squeak
/skwiːk/
فعل ناگذر
[گذشته: squeaked]
[گذشته: squeaked]
[گذشته کامل: squeaked]
صرف فعل
2
جیرجیر کردن
1.The door was squeaking, so I put some oil on it.
1. در داشت جیرجیر میکرد، برای همین به آن روغن زدم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
squawroot
squawky
squawker
squawk box
squawk
squeak by
squeak through
squeaker
squeaking
squeaky
کلمات نزدیک
squawk
squatter
squat thrust
squat
squashy
squeaky
squeaky clean
squeal
squeamish
squeegee merchant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان