خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرسنگی
[اسم]
starvation
/stɑːrˈveɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرسنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرسنگی
1.The child died of starvation.
1. آن بچه از گرسنگی تلف شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
startling
startled
startle
starting salary
starting point
starve
starving
stash
state
state department
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان