خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به تاخیر انداختن
[فعل]
to stave off
/steɪv ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: staved off]
[گذشته: staved off]
[گذشته کامل: staved off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به تاخیر انداختن
جلوگیری کردن
1.We were hoping to stave off these difficult decisions until September.
1. ما امیدوار بودیم این تصمیمات سخت را تا سپتامبر به تاخیر اندازیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
stave in
stave
staunch
statutory rape
statutory offense
stay
stay away
stay behind
stay home
stay in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان