خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوری کردن
[فعل]
to stay away
/steɪ əˈweɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: stayed away]
[گذشته: stayed away]
[گذشته کامل: stayed away]
صرف فعل
1
دوری کردن
کنار ایستادن، دور شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوری کردن
1.Stay away from the edge of the cliff.
1. از لبه صخره دور شو.
2.Those buildings are being torn down - you should stay away.
2. آن ساختمانها دارند فرو میریزند؛ باید کنار بایستی.
تصاویر
کلمات نزدیک
stay
stave off
stave in
stave
staunch
stay behind
stay home
stay in
stay of execution
stay on good terms with each other
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان