خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خفه کردن
2 . سرکوب کردن
[فعل]
to stifle
/ˈstaɪfl/
فعل گذرا
[گذشته: stifled]
[گذشته: stifled]
[گذشته کامل: stifled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خفه کردن
1.Those in the streets were stifled by the fumes.
1. آنهایی که در خیابان بودند، توسط دود خفه شدند.
2
سرکوب کردن
(در نطفه) خفه کردن
مترادف و متضاد
suppress
1.They hope the new rules will not stifle creativity.
1. آنها امیدوارند قوانین جدید، نوآوری را سرکوب نکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiffness
stiffly
stiffen
stiff-necked
stiff drink
stifling
stigma
stigmatize
stile
stiletto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان