خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرخوری کردن
[عبارت]
stuff one's face
/stʌf wʌnz feɪs/
1
پرخوری کردن
زیادهروی کردن در غذا خوردن
informal
1.We really stuffed our faces at the party.
1. ما خیلی در آن مهمانی پرخوری کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
stuff
study plan
study lessons
study italian
study hall
stuffed
stuffed shirt
stuffiness
stuffing
stuffy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان