خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مطیع
2 . پیرو (دستور زبان)
3 . دونپایه
4 . آدم مطیع
5 . در جایگاه پایینتر قرار دادن
[صفت]
subordinate
/səˈbɔrdənət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more subordinate]
[حالت عالی: most subordinate]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مطیع
فرمانبردار، در جایگاه پایینتر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیرو
مادون
1.In many societies women are subordinate to men.
1. در بسیاری از جوامع، زنان در جایگاه پایینتری نسبت به مردان قرار دارند.
2
پیرو (دستور زبان)
subordinate clause
عبارت پیرو
3
دونپایه
مادون، زیردست
1.She was directly subordinate to the president.
1. او مستقیماً زیردست رئیس جمهور کار میکرد.
a subordinate officer
یک افسر زیردست
[اسم]
subordinate
/səˈbɔrdənət/
قابل شمارش
4
آدم مطیع
آدم دونپایه، تابع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاییندست
تابع
زیردست
[فعل]
to subordinate
/səˈbɔrdənət/
فعل گذرا
[گذشته: subordinated]
[گذشته: subordinated]
[گذشته کامل: subordinated]
صرف فعل
5
در جایگاه پایینتر قرار دادن
در جایگاه کماهمیتتر یا ثانوی قرار دادن
formal
1.Why subordinate your wishes to those of your family?
1. چرا خواستههای خود را نسبت به (خواستههای) خانوادهات در جایگاه پایینتری قرار میدهی؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
suborder passeres
suborder oscines
submerge
submarine sandwich
submarine
subscribe
subscriber
subscriber line
subsequent
subsequently
کلمات نزدیک
submit
submissiveness
submissive
submission
submersion
subordinate clause
subordination
subplot
subpoena
subscribe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان