[فعل]

to subscribe

/səbˈskraɪb/
فعل ناگذر
[گذشته: subscribed] [گذشته: subscribed] [گذشته کامل: subscribed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آبونه شدن مشترک شدن، عضو شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبونه شدن مشترک شدن عضو شدن
  • 1.Subscribe to the magazine for twelve months and receive a free T-shirt.
    1. برای دوازده ماه آبونه این مجله شوید و یک تی‌شرت رایگان دریافت کنید.

2 تأیید کردن تصدیق کردن، موافق بودن

مترادف و متضاد agree believe in something
  • 1.I subscribe wholeheartedly to this theory.
    1. من با تمام وجود با این نظریه موافق هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان