[اسم]

subscription

/səbˈskrɪpʃn/
قابل شمارش

1 اشتراک عضویت، آبونمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبونمان اشتراک عضویت
  • 1.I have a subscription to "Vogue" magazine.
    1. من اشتراک مجله "وگ" را دارم.

2 حق اشتراک (پول)

معادل ها در دیکشنری فارسی: حق اشتراک آبونمان
مترادف و متضاد dues membership fee
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان