1 . جانشین
[اسم]

successor

/səkˈsesər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جانشین وارث

معادل ها در دیکشنری فارسی: جانشین خلف وارث
  • 1.He is her most likely successor.
    1. او به احتمال خیلی زیاد جانشینش می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان