خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناگهان
[قید]
suddenly
/ˈsʌd.ən.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناگهان
یک مرتبه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتدا به ساکن
بیمقدمه
یکهو
یکمرتبه
یکدفعه
ناگهان
ناگه
ناغافل
مترادف و متضاد
immediately
instantaneously
unexpectedly
gradually
1.I suddenly realized how late it was.
1. ناگهان فهمیدم که چقدر دیر [شده] است.
2.Suddenly a dog appeared in front of us.
2. یک مرتبه سگی جلوی ما ظاهر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sudden end
sudden death playoff
sudden
suction
sucrose
suddenness
suds
sue
sue someone's pants off
suede
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان