خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خروشان بودن
2 . بهسرعت افزایش یافتن
3 . افزایش
[فعل]
to surge
/sɜːrdʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: surged]
[گذشته: surged]
[گذشته کامل: surged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خروشان بودن
(مانند سیل) خروشان شدن
مترادف و متضاد
rush
sweep
1.Flood waters surged into their homes.
1. سیلاب با خروش وارد خانههای آنها شد.
2.The gates opened and the crowd surged forward.
2. دروازهها باز شدند و سیل جمعیت [جمعیت مانند سیل] به جلو خروشان شد.
2
بهسرعت افزایش یافتن
1.Prices surged on the stock exchange.
1. قیمتها در بازار سهام بهسرعت افزایش یافتند.
[اسم]
surge
/sɜːrdʒ/
قابل شمارش
3
افزایش
1.a surge in food prices
1. افزایش در قیمت غذا
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
surfing
surfer
surfboarding
surfboard
surface area
surgeon
surgery
surgical
surgical gown
surgical operation
کلمات نزدیک
surfing the net
surfing competition
surfing
surfer
surfeit
surgeon
surgery
surgical
surly
surmise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان