خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تسلیم شدن
2 . تسلیم کردن
3 . تسلیم
[فعل]
to surrender
/səˈrendər/
فعل ناگذر
[گذشته: surrendered]
[گذشته: surrendered]
[گذشته کامل: surrendered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تسلیم شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسلیم شدن
وادادن
سپر انداختن
مترادف و متضاد
give in
1.After six hours on the roof, the man surrendered to the police.
1. بعد از شش ساعت روی پشت بام بودن، مرد تسلیم پلیس شد.
2
تسلیم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسلیم کردن
1.The thieves eventually surrendered themselves to the police.
1. دزدها سرانجام خود را به پلیس تسلیم کردند.
[اسم]
surrender
/səˈrendər/
غیرقابل شمارش
3
تسلیم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسلیم
1.He raised his hands in surrender.
1. او به نشانه تسلیم دستهایش را بالا برد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
surrealism
surprisingly
surprising
surprised
surprise
surreptitious
surreptitiously
surround
surtout
sus scrofa
کلمات نزدیک
surrealistic
surrealist
surrealism
surreal
surprisingly
surreptitious
surreptitiously
surrogacy
surrogate
surrogate mother
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان