خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محصور
[صفت]
surrounded
/səˈraʊndɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محصور
احاطهشده، محاصرهشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محاطی
1.The field was surrounded by trees.
1. مزرعه توسط درختان احاطه شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
surround
surrogate mother
surrogate
surrogacy
surreptitiously
surrounding
surrounding countryside
surroundings
surveillance
surveillance camera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان