Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تغذیه
2 . امرار معاش
[اسم]
sustenance
/ˈsʌstənəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تغذیه
خوراک
formal
مترادف و متضاد
nourishment
1.Without the proper sustenance, the man will starve.
1. بدون تغذیه مناسب، مرد گرسنگی خواهد کشید [از گرسنگی خواهد مرد].
2
امرار معاش
حمایت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معیشت
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sustainment
sustaining program
sustaining pedal
sustainer
sustained
sustentacular
sustentation
susurrant
susurrate
susurration
کلمات نزدیک
sustaining
sustained
sustainable
sustainability
sustain
sutra
sutton
suv
suzanne
suzy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان