1 . مبادله کردن 2 . مبادله
[فعل]

to swap

/swɑp/
فعل گذرا
[گذشته: swapped] [گذشته: swapped] [گذشته کامل: swapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبادله کردن رد و بدل کردن

  • 1.we swapped phone numbers.
    1. شماره‌هایمان را رد و بدل کردیم [شماره‌هایمان را به هم دادیم].
[اسم]

swap

/swɑp/
غیرقابل شمارش

2 مبادله جابجایی، معاوضه

  • 1.Let's do a swap. You work Friday night and I'll do Saturday.
    1. بیا یک مبادله انجام دهیم. تو جمعه شب کار کن و من شنبه کار خواهم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان