خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سیستم
[اسم]
system
/ˈsɪs.təm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیستم
نظام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جهاز
دستگاه
سامانه
نظام
سیستم
مترادف و متضاد
method
organization
structure
1.a central air-conditioning system
1. سیستم تهویه مرکزی
2.The computer system keeps crashing and no one is able to figure out why.
2. سیستم کامپیوتری دائما از کار میافتد و کسی قادر به فهمیدن دلیل آن نیست.
3.the education system
3. نظام آموزشی
4.the legal system
4. نظام قضایی
تصاویر
کلمات نزدیک
syrupy
syrup
syringe
syrian
syriac
system operator
systematic
systematically
systematize
systemic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان