خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استراحت کردن
[فعل]
to take a break
/teɪk ə breɪk/
فعل ناگذر
[گذشته: took a break]
[گذشته: took a break]
[گذشته کامل: taken a break]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
استراحت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استراحت کردن
دم گرفتن
مترادف و متضاد
take a rest
1.I think we'll take a break there.
1. فکر کنم آنجا استراحت خواهیم کرد.
2.If you're tired, you should take a break.
2. اگر خسته هستی، باید استراحت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
take a beating
take a bath
take
tajikistan
taj mahal
take a bus
take a cab
take a call
take a chance
take a class
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان