خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مالیات
[اسم]
taxation
/tækˈseɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مالیات
عوارض دریافتی دولت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مالیات
1.The government has promised to reduce taxation.
1. دولت قول داده است که مالیات را کم کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
taxable
tax-free
tax return
tax haven
tax exemption
taxi
taxi driver
taxi lane
taxi rank
taxi squad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان