خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دما
2 . تب
[اسم]
temperature
/ˈtemprətʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درجه حرارت
دما
high/low temperatures
دماهای بالا/پایین
a fall/drop/rise in temperature
کاهش/کم شدن/افزایش دما
There has been a sudden rise in temperature over the past few days.
طی چند روز گذشته، دما افزایش ناگهانی داشته است.
to take somebody’s temperature
دمای (بدن) کسی را اندازه گرفتن
2
تب
to have a temperature
تب داشتن
Does he have a temperature?
آیا او تب دارد؟
to run a temperature
تب داشتن
She's running a temperature.
او تب دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
temperateness
temperate
temperamental
tempera
temblor
tempest
temple
temple orange
temporal cortex
temporal lobe
کلمات نزدیک
temperate
temperance
temperamental
temperament
tempera
tempest
tempestuous
template
temple
tempo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان