خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسوسه کردن
[فعل]
to tempt
/tɛmpt/
فعل گذرا
[گذشته: tempted]
[گذشته: tempted]
[گذشته کامل: tempted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وسوسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اغوا کردن
زیر پای کسی نشستن
وسوسه کردن
مترادف و متضاد
convince
entice
persuade
deter
discourage
dissuade
1.A banana split can tempt me to break my diet.
1. یک تکه موز میتواند من را وسوسه کند که رژیمم را بشکنم.
2.The sight of beautiful Louise tempted the bachelor to change his mind about marriage.
2. چهره زیبای "لوئیز" مرد مجرد را وسوسه کرد که نظرش را راجع به ازدواج عوض کند.
3.Your offer of a job tempts me greatly.
3. پیشنهاد کاری شما مرا بسیار وسوسه میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
temporary
temporarily
temporal
tempo
temple
temptation
tempter
tempting
ten
ten commandments
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان