خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمایل
[اسم]
tendency
/ˈtɛndənsi/
قابل شمارش
[جمع: tendencies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمایل
عادت، میل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمایل
رغبت
گرایش
مترادف و متضاد
habit
inclination
propensity
1.His tendency was to work hard in the morning and then to take it easy in the afternoon.
1. تمایل او بر این بود که صبح به شدت کار کند و بعد از ظهر به استراحت بپردازد.
2.My algebra teacher has a tendency to forget the students' names.
2. معلم جبر من عادت دارد نام دانشآموزان را فراموش کند.
3.The tendency in all human beings is to try to survive.
3. تمایل تمام انسانها تلاش برای زنده ماندن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tend
tench
tenant
tenancy
tenacity
tendentious
tender
tender meat
tender-hearted
tenderhearted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان