خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دهم
[صفت]
tenth
/tenθ/
غیرقابل مقایسه
1
دهم
دهمین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دهم
1.Our next meeting is on the tenth of April.
1. جلسه بعدی ما دهم آوریل است.
2.This is his tenth year of working for the company.
2. این دهمین سال کار برای شرکت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tentatively
tentative
tentacle
tent
tension
tenuous
tenure
tepee
tepid
tequila
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان