خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بوق
2 . استنشاق کوکایین
3 . کوکایین
4 . خوشگذرانی
5 . (بوق، شیپور و ...) زدن
6 . استنشاق کردن (کوکائین و...)
[اسم]
toot
/tuːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بوق
1.She gave a sharp toot on her horn.
1. او با شیپورش بوق شدیدی ایجاد کرد.
2.The accidental toot from the saxophonist ruined everything.
2. بوقی اتفاقی از سمت ساکسیفونیست همه چیز را خراب کرد.
2
استنشاق کوکایین
اسنیف
1.He still likes a toot.
1. او هنوز هم یک اسنیف میخواهد.
2.You can have a toot here.
2. اینجا میتوانی یک اسنیف انجام بدهی.
3
کوکایین
1.Man, We still have that 160 mg toot.
1. پسر ما هنوز آن 160 میلیگرم کوکائین را داریم.
2.You won't have me to supply you with free toot.
2. نمیتوانی من را برای تامین کوکائین مجانیات داشته باشی.
4
خوشگذرانی
1.Our sales manager is on a toot.
1. مدیر فروش ما در یک خوشگذرانی به سر میبرد.
[فعل]
to toot
/tuːt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: tooted]
[گذشته: tooted]
[گذشته کامل: tooted]
صرف فعل
5
(بوق، شیپور و ...) زدن
بهصدا درآوردن (بوق و...)
1.People set off fireworks and tooted their car horns.
1. مردم آتشبازی را شروع کردند و بوق خودروهایشان را بهصدا درآوردند.
2.Toot your horn to let them know we're here.
2. بوق بزن تا بدانند ما اینجا هستیم.
6
استنشاق کردن (کوکائین و...)
informal
1.I had graduated from tooting cocaine up my nose to smoking it
1. من از استنشاق کردن کوکائین به کشیدن آن پیشرفت کرده بودم.
2.She used to toot cocaine.
2. او در گذشته کوکائین استنشاق میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
toolbox
toolbar
tool shed
tool
too rich for my blood
tooth
tooth and nail
toothache
toothbrush
toothless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان