خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عهدنامه
[اسم]
treaty
/ˈtriːti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عهدنامه
قرارداد، پیماننامه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیمان
معاهده
عهد
عهدنامه
1.The two countries signed a peace treaty.
1. دو کشور عهدنامه صلح امضا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
treatment
treatise
treatable
treat oneself
treat
treble
treble clef
tree
tree house
treelike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان