Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آموزش
2 . شهریه
[اسم]
tuition
/tuˈɪʃn/
غیرقابل شمارش
1
آموزش
تعلیم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تدریس
مترادف و متضاد
instruction
teaching
1.I studied dance for two years under her expert tuition.
1. من تحت تعلیم ماهرانه او دو سال رقص کار کردم.
2.She received private tuition in French.
2. او در زبان فرانسه خصوصی تعلیم دید.
2
شهریه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهریه
1.He works part-time to pay his college tuition.
1. او پارهوقت کار میکند تا شهریه دانشگاهش را پرداخت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tugboat
tug of war
tug
tuft
tuesday
tulip
tumble
tumble dryer
tumbler
tumid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان