خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیر کشیدن
2 . پرش (ناگهانی)
[فعل]
to twitch
/twɪtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: twitched]
[گذشته: twitched]
[گذشته کامل: twitched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تیر کشیدن
پریدن [عضله]، تند تند تکان خوردن
1.Her lips twitched with amusement.
1. لب های او از هیجان می پرید.
2.The animal lay on the ground, its whole body twitching and jerking.
2. حیوان روی زمین دراز کشید، در حالی که تمام بدنش تیر می کشید و (عضلاتش) می پرید.
3.The cats watched each other, their tails twitching.
3. گربه ها همدیگر را می دیدند در حالیکه دم هایشان تند تند تکان می خورد.
[اسم]
twitch
/twɪtʃ/
قابل شمارش
2
پرش (ناگهانی)
تکان، تیک
1.He has a nervous twitch.
1. او تیک عصبی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
twisty
twister
twisted
twist the knife
twist someone's arm
twitcher
twitchy
twitter
two
two bits
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان