خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز شده (دکمه، بند)
[صفت]
undone
/ʌnˈdʌn/
غیرقابل مقایسه
1
باز شده (دکمه، بند)
1.Her blouse had come undone.
1. (دکمه) بلوز او باز شده بود.
2.Your shoelaces are undone.
2. بند کفشت باز شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
undoing
undo your top button.
undo
undivided
undisturbed
undoubted
undoubtedly
undress
undressed
undue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان