خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن (دکمه، کمربند و ...)
[فعل]
to unfasten
/ʌnˈfæsn/
فعل گذرا
[گذشته: unfastened]
[گذشته: unfastened]
[گذشته کامل: unfastened]
صرف فعل
1
باز کردن (دکمه، کمربند و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باز کردن
مترادف و متضاد
fasten
1.Passengers are permitted to unfasten their seat belts.
1. به مسافرین اجازه داده شد که کمربندهای ایمنی خود را باز کنند.
2.to unfasten a button
2. باز کردن دکمه
تصاویر
کلمات نزدیک
unfashionable
unfamiliar
unfaithfulness
unfaithful
unfairness
unfathomable
unfavorable
unfazed
unfeasible
unfeeling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان