1 . باز کردن (دکمه، کمربند و ...)
[فعل]

to unfasten

/ʌnˈfæsn/
فعل گذرا
[گذشته: unfastened] [گذشته: unfastened] [گذشته کامل: unfastened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باز کردن (دکمه، کمربند و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: باز کردن
مترادف و متضاد fasten
  • 1.Passengers are permitted to unfasten their seat belts.
    1. به مسافرین اجازه داده شد که کمربندهای ایمنی خود را باز کنند.
  • 2.to unfasten a button
    2. باز کردن دکمه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان