[صفت]

unfeeling

/ʌnˈfiːlɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unfeeling] [حالت عالی: most unfeeling]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌عاطفه بی‌احساس، سنگدل

  • 1.Her eyes were cold and unfeeling.
    1. چشم‌های او سرد و بی‌احساس بودند.

2 بی‌حس

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان